کد مطلب:312330 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:238

روایت دوم
عن ابی جعفر (ع) قال: قال الحسین (ع) لاصحابه قبل أن یقتل: ان رسول الله (ص) قال لی: یا بنی انك ستساق الی العراق و هی ارض قد التقی



[ صفحه 190]



بها النبیون و اوصیاء النبیین و هی ارض تدعی عمورا و انك تستشهد بها و یستشهد معك جماعة من اصحابك لا یجدون الم مس الحدید و تلا: «قلنا یا نار كونی بردا و سلاما علی ابراهیم» یكون الحرب بردا و سلاما علیك و علیهم فأبشروا فوالله لئن قتلونا فانا نرد علی نبینا [1] .

امام باقر (ع) فرمود: قبل از آن كه امام حسین (ع) به شهادت برسد به اصحاب خود فرمود: رسول خدا (ص) به من فرمود: پسرم! تو را - بدون آن كه بخواهی - به سرزمین عراق رهنمون می كنند؛ سرزمینی كه پیامبر و اوصیای آنان از آن گذشته اند و آن را «عمور» می خوانند. به راستی تو و گروه همراه تو، در آن جا به شهادت نایل می شوید و یاران تو رنج آهن (شمشیر و تیر) را احساس نمی كنند. آن گاه [این آیه از كلام خدا را] تلاوت فرمود: «قلنا یا ناركونی بردا و سلاما علی ابراهیم» (انبیاء: 69). [آتش] جنگ بر تو و یاران تو سرد و سلامت است. [پس آن گاه امام حسین (ع) فرمود:] به خدا قسم! اگر كشته شویم بر رسول خدا (ص) وارد خواهیم شد....

سیدالشهدا (ع) در بیان فضایل اصحاب خود به كلامی از رسول خدا (ص) استشهاد نموده و آنان را از كیفیت رزمشان آگاه كرده است. رسول خدا (ص) در بخشی از كلام خود چنین فرموده است: «لا یجدون الم مس الحدید؛ آنان درد آهن را حس نمی كنند.»

آنچه در فرهنگ اسلامی به عنوان «خارق عادت» شمرده می شود، تحقق و پیدایش معلول، بدون وجود علت نیست، بلكه خارق عادت، پدیده ای است كه علل و عوامل انجام آن برای ما پوشیده است.

بر همین اساس، استدلال های عقلی و كاوش های فكری نیز از شناخت پدیده ی خارق عادت ناتوان است. زیرا ره یافتن اندیشه به عرصه ی هر موجودی تنها از راه شناخت و بررسی علل و عوامل آن ممكن است، و از آن جا كه این گونه پدیده ها دارای علل قابل دسترس اندیشه ی بشری نیستند، شناخت آن ها نیز از راه تفكر عقلانی



[ صفحه 191]



امكان پذیر نیست [2] .

شدت توجه و محبت فراوان یاران حسین (ع) به امام و محبوب خود باعث بی توجهی آنان به درد و رنج تیر و شمشیر یزیدیان است، آن گونه كه در سوره ی یوسف كه روایت عشق و پاكدامنی اوست می خوانیم:

فلما رأینه اكبرنه و قطعن ایدیهن... [3] .

چون زنان او را دیدند، بزرگش یافتند و دست هایشان را بریدند.

زنان مصری چنان از دیدار یوسف شگفت زده شدند كه دست از ترنج نشناختند. و این چنین بود كه یكی از یاران حسین (ع) به نام عابس چندان مجذوب مولای خود و دلداده ی شهادت بود كه در هنگامه ی نبرد، كلاه خود از سر و لباس رزم از تن برگرفت و مشتاقانه به استقبال تیر و نیزه ی دشمنان رفت.



ای خوشا دولت آن مست كه در پای حریف

سر و دستار نداند كه كدام اندازد [4] .



در روایتی از امام حسن عسكری (ع) كه در آن بیانات امام حسین (ع) به اصحاب خود را نقل نموده اند، چنین آمده است:

و ان الله و ان كان خصنی - مع من مضی من اهلی الذین انا آخرهم بقاء فی الدنیا - من الكرامات بما یسهل معها علی احتمال المكروهات فان لكم شطر ذلك من كرامات الله تعالی [5] .

به راستی خداوند، من و پیشینیان مرا (پیامبر و اهل بیت او (ص)) كه اكنون تنها من از



[ صفحه 192]



جمع آن ها در این دنیا مانده ام، به كرامت هایی آراسته است كه در پرتو آن هر رنج و دشواری بر من آسان می شود و شما (یاران من) نیز بهره ای از این كرامت های الهی دریافت كرده اید.

بنابراین با افزودن این روایت به روایت رسول خدا (ص) كه مورد بحث است، روشن می شود كه سرد و سلامت شدن آتش جنگ بر جان اصحاب حسین (ع) و بروز از جان گذشتگی های غیرقابل وصف از برادر بزرگوارش حضرت عباس (ع)، در نتیجه ی كرامتی است كه خداوند ارزانی آنان كرده است و او خود راه هموار شدن رنج ها و سختی ها را بر آن ها گشوده است.

این كرامت و لطف الهی تا آن جاست كه امام رضا (ع) در تبیین آیه ی «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» [6] چنین فرموده اند:

... فتكون الطعنة و الضربة علی الشهید اهون من شرب الماء البارد فی الیوم الصائف... [7] .

شهیدان نه تنها رنج و دردی احساس نمی كنند، بلكه دشواری های نبرد در كام جان آنان گواراتر از آب خنك است كه سینه ی سوزان و لبان عطشناك آنان را سیراب می كند.


[1] بحارالانوار، ج 45، ص 80؛ عوالم العلوم، ج 17، ص 344.

[2] بنگريد به: الميزان، ج 14، ص 304.

[3] يوسف: 31.

[4] ديوان حافظ، ص 94.

[5] التفسير المنسوب الي الامام العسكري (ع)، ص 218. در اين باره به تفصيل در ديدگاه سوم ذيل روايت سوم و نيز ديدگاه چهارم ذيل روايت اول گفت وگو خواهيم كرد.

[6] آل عمران: 169.

[7] مجمع البيان، ج 2، ص 444.